ج

جستن

جستن
اگر كسي بيند كه از جائي مي جست، دليل كه از حالي كه دارد به حال ديگر شود. اگر جستن او دور بود، دليل كه سفري دور كند. اگر بيند چوبي يا نيزه اي در دست داشت و بدان از جائي به جائي بجست، دليل كه بر مردي قوي اعتماد كند، تا او مددي دهد در كاري، تا آن كار به مراد رسد. اگر بيند از ديواري فرو جست و بر ستور نشست، دليل كه هلاك شود. اگر ديد بر بامي جست و خانه در زير پايش فرو رفت و نمرد، دليل كه زن از او جدا شود و باز پيش وي آيد. اگر بيند به هوا بر جست و روي به قبله آورد، و بعد زاان خود را در حريم ديد، يا در مكه يا در مدينه، اين جمله دليل حج كردن است. اگر بيند از سرائي مجهول به سراي مجهول ديگري جست، دليل كه هلاك شود. اگر بيند با شكوفه همي جست و معلق همي زد، دليل كه كار وي با شكوفه بود و عيش بر وي تباه شود. اگر بيند به هوا جست و مرغي بگرفت، دليل كه زن خود را بگذارد و زن ديگر خواهد. اگر بيند به چوبي يا به عصائي از جائي به جائي همي جست، دليل كه از رنج و انديشه برهد و كارش به نظام شود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *